بخش نخست | میدان قوی مانع دیپلماسی انفعالی
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، مقام معظم رهبری «دامت ظلُّه العالی» در فرمایشات شان خطاب به ملت در 12 اردیبهشت 1400 ، موضوعات بسیار مهمی را مطرح کردند در فرازی از سخنرانی ایشان به موضوع «دیپلماسی انفعالی» اشاره شد. ایشان فرمودند:« نیروی قدس بزرگترین عامل جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیاست».
برای فهم دقیق و درست از فرمایشات حکیمانه رهبر انقلاب، ما در سه بخش مطالبی را با مخاطبان عزیز خبرگزاری رسا در میان می گذاریم:
1-دیپلماسی و دیپلماسی آمریکایی
2-علت شکست آمریکا در غرب آسیا
3-انفعالی بودن دیپلماسی روحانی و ظریف!
1-دیپلماسی چیست؟
در اواخر قرن 18 میلادی بود که واژه «دیپلماسی» بر سر زبان ها افتاد.از نگاه«بنجامین فرانکلین» ، «روابط خارجی» به معنای ترکیبی از همکاری ، رقابت و مذاکره برای به حداکثر رساندن قدرت در حال ظهور ایالات متحده آمریکا و به حداقل رساندن نقاط ضعف ها است.
واژه دیپلماسی به معنی «هدایت روابط بین افراد، گروهها و ملتها» است. دیپلماسی (Diplomacy) در کاربرد رسمی خود عمدتاً به دیپلماسی بینالمللی که هدایت روابط بین المللی از طریق دیدار و گفت وگوهای دیپلمات های رسمی است اشاره دارد.
در گذشته دیپلماسی بین کشورها بیشتر به موضوعاتی همچون روابط شخصی و خانوادگی پادشاهان دو کشور با یکدیگر یا مسئله جنگ و صلح مربوط می شد، اما در شرایط کنونی جهان علاوه بر آنها موضوعاتی همچون روابط تجاری، مناسبات فرهنگی و علمی نیز در محور مباحثات دیپلماتیک بین کشورهای مختلف با یکدیگر و بین آنها با سازمانهای بین المللی قرار گرفته است.
«دیپلماسی» به عنوان یک مساله مهم در سیاست کشورهای مختلف جهان مورد استفاده قرار گرفت. مکاتب مختلف فکری در جهان هم به سراغ این مساله رفته اند و با مبانی علمی و دینی خود به تفسیر این مساله پرداختند.
2-دیپلماسی آمریکایی!
ایالات متحده آمریکا قبل از «جنگ جهانی دوم» قدرت نوظهوری در جهان بود او با کمک همین دیپلماسی از طریق«جامعه ملل» و «سازمان ملل» حاکمیَّت جهانی به نفع خود تشکیل داد. بعد از جنگ جهانی دوم ، یکی از ابزار بسیار قدرت مندی که باعث سیطره آمریکا بر جهان شد ، استفاده از «دیپلماسی» بود. ایالات متحده بدنبال «دیپلماسی فعَّال و اثر گذار» بود، نه بسنده کردن به مذاکرات .آنها از یک طرف به «آرمان امریکایی» خود باور داشتند و از طرف دیگر بدنبال پیشبرد حداکثری تامین منافع و پیشروی به سوی آن بودند.
دیپلماسی آمریکایی را می توان در سه سطح معرفی کرد:
1-سطح زیربنایی؛ در این سطح اولا بدنبال تامین حداکثری منافع بودند. دوما منافع خود را به تمام دنیا گسترش دادند. جای تعجَّب ندارد که «جرج بوش» برای «حفظ منافع ملِّی» به عراق و افغانستان حمله کرد. سوما- گفتمان داخلی تشکیل داد و آنرا برای تامین منافع خارجی همراه کرد و چهارما از افراد متخصص و زبردست در حوزه «دیپلماسی» استفاده کرد.
2-سطح ساختمانی یا سخت؛ در این سطح ، ایالات متحده از قدرت نظامی بسیار استفاده کرد.آمریکا که با استفاده از «بمب اتم» توانسته بود به جنگ جهانی خاتمه دهد، ثمر بخشی «قدرت نظامی» را با تمام وجود لمس کرد. به سرمایه گذاری عظیم در حوزه نظامی ، قدرت مند ترین ارتش دنیا را تشکیل داد. سرمایه گذاری امروز ایالات متحده به «738 میلیارد دلار» بالغ می شود. آمریکا در تمام مناطق جهان ، پایگاه نظامی دارد ، طبق برخی آمار ، آمریکا 6000 پایگاه نظامی در بیش از 150 کشور جهان دارد. حتی در برخی از کشور های اروپایی پیشرفته دهها پایگاه نظامی بر پا کرده است.
قدرت نظامی آمریکا، باعث افزایش قدرت چانه زنی او در دیپلماسی می شود. و از طرف دیگر دولت هایی که روبروی آمریکا قرار می گیرند از اعتماد به نفس لازم برخوردار نخواهند بود. آنها هم برای فرار از جنگ و هم برای از دست دادن امنیت در حوزه داخلی خود ، بیمناک هستند.
آمریکا با تکیه بر همین«توان نظامی» خود را در جهان به عنوان رهبر جهانی جا زد و در نزاعات مختلف منطقه ای ورود پیدا کرد «تقسیم کره»، «تقسیم آلمان» ، حمله به افغانستان و عراق نمونه های بارز اقدام نظامی آمریکا است.اقدامات نظامی شروعی برای منفعت طلبی ایالات متحده به شمار می رفته ، آنها از یک طرف هم منابع ملی کشور ها را به تاراج می بردند ، از طرف دیگر از نیروی های سیاسی نزدیک به خود حمایت می کردند تا به قدرت برسند و از طرف دیگر با قرار دادهای مختلف اقتصادی و امنیتی آن کشور ها را به خود وابسته می کردند.
3-سطح سطح ظاهری؛ سطح ظاهری بیشتر با افکار عمومی مردم مواجه است.آنها با ظاهر سازی برای خود در مردم آبرو دست و پا می کنند. با اینکه آمریکا بیشترین قتل و غارت در جهان را داشته است ولی همیشه با خود را مدعی آزادی و رفاه در کشور ها می دانسته است.
آنها از یک طرف گفتمان «دموکراسی آمریکایی» را از طریق رسانه های متعدد تبلیغ کردند. از سوی دیگر در کشورهای مختلف در زیر ساخت های «بهداشت، آموزش و حقوق و ...» سرمایه گذاری کردند. از نگاه آنها برای چپاول یک ملّت باید افکار آنها را نیز با خود همراه کرد. نخبگان کشور های مختلف را شناسایی و آنها را در جهت فکری مطلوب خود هدایت می کردند. تا در صورت به قدرت رسیدن ، منافع آمریکایی تامین شود.
3-بررسی دیپلماسی آمریکایی:
«دیپلماسی آمریکایی» هر چند از جهت فنی بسیار قوی و فراگیر بوده است. امَّا با توجَّه به مبانی غیر انسانی بسیار خطرناک ظاهر شد. آمریکا با تکیه بر توان نظامی بسیار زیاد خود، باعث از بین رفتن اتحاد در ملت های مختلف شد. آنها همچنین با پیروی از سیاست های قدیمی تفرفه افکنانه بریتانیا، تخم اختلاف و تفرقه را در تمام نقاط جهان و کشورها گسترش دادند. بمب های اتمی که به پاکستان و هند داده شده نه برای تقویت داخلی ملت های آنها بلکه برای شعله ور نگه داشتن آتش دشمنی بین ملَّت ها در غرب آسیا و برای فشار حداکثری به قدرت های نوظهور چین و روسیه است.
آنها نشان دادند که برای رسیدن به منافع خود، حاضرند با دیکتاتورهایی نظیر صدام،حسنی مبارک و سران عرب خلیج فارس کنار بیایند و حتی جرثومه فساد و تباهی چون القاعده و داعش را در منطقه گسترش دهند. قتل بی گناهان، غارت منابع ملِّی، چند تکه شدن کشورها، ضعیف شدن اقتصاد ها و اختلاف های داخلی نتیجه مستقیم «دیپلماسی آمریکایی» است!
کاش نام نویسنده اش رو می نوشتین